جدی شدن بحث حمله نظامی به ایران در منابع غربی بویژه از جانب صهیونیست ها اهداف بسیار ویژه ای را پی گیری می کند
از حدود یک هفته پیش تقریبا به یکباره موجی از اخبار و تحلیل ها به راه افتاد که مضمون همه آنها این بود که اسراییل در آستانه حمله نظامی به ایران قرار دارد. ماجرا از زمانی شروع شد که برخی منابع اسراییلی از جمله روزنامه هاآرتص به اصطلاح این خبر را درز دادند که نتانیاهو و باراک در کابینه اسراییل بحث آمادگی برای حمله به ایران را مطرح کرده اند.
هاآرتص در گزارش خود نوشت که جامعه اطلاعاتی و نظامی اسراییل از جمله روسای موساد، امان، شین بت و رییس ستاد ارتش با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران مخالف هستند اما تصمیم گیری نهایی نهایتا بر عهده باراک و نتانیاهوست.
پس از آن روزنامه گاردین در مقاله ای از آمادگی کامل اسراییل برای حمله به ایران خبر داد. خبر بعد این بود که اسراییل روز چهارشنبه گذشته یک مانور موشکی انجام داد و برای نخستین بار یک موشک ۷۰۰۰ کیلومتری آزمایش کرد. علاوه بر این منابع اسراییلی اعلام کردند هواپیماهای ارتش این رژیم در یک مانور نظامی روی آسمان ایتالیا شرکت کرده اند که هدف آن تمرین همزمان عملیات تهاجمی و شکاری دوربرد بوده است. جالب است که ارتش همیشه محتاط و مخفی کار اسراییل به آسانی به خبرنگاران اجازه داد که از این مانور فیلم و عکس تهیه کنند.
خبر بعد از لندن رسید. سخنگوی وزارت خارجه انگلیس در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران که نظر او را درباره اخبار آمادگی اسراییل برای حمله به ایران پرسیده بود گفت انگلیس هیچ گزینه ای را برای متوقف کردن برنامه هسته ای ایران از روی میز حذف نمی کند. درست در همین موقع منابع انگلیسی خبری اعلام کردند که وزارت دفاع این کشور خود را برای کمک به عملیات مشترک اسراییل و امریکا علیه برنامه هسته ای ایران آماده می کند.
آخرین کد که در واقع به معنای انتقال کل این ماجرا به فضای رسمی بود مربوط به شیمون پرز رییس جمهور رژيیم صهیونیستی است. پرز روز یکشنبه گفت که احساس می کند حمله به ایران نزدیک است. بیان این جمله از زبان عالی ترین مقام اجرایی رژیم صهیونیستی ظاهرا به این دلیل انجام شده است که صهیونیست ها می خواهند مطمئن شوند به واضح ترین شکل ممکن پیام خود را به مخاطبشان رسانده اند. منتها سوال این است که آن پیام چیست و مخاطب آن کیست؟
برای فهم اینکه پس پرده این بازی چیست ابتدا باید به این پرسش پاسخ دادکه آیا حمله نظامی به ایران امکانپذیر یا به اصطلاح یک گزینه روی میز است؟ بعد از آنکه پاسخ این سوال روشن شد می توان سوال دوم را مطرح کرد و آن اینکه هدف از جنجال تبلیغاتی جدید چیست؟
از بیش از دو سال پیش این نکته کاملا روشن بوده و به روش های بسیارمتنوعی به نفع آن استدلال شده است که حمله نظامی علیه ایران یک گزینه بالفعل نیست و شرایط لازم برای بالفعل شدن آن هم بسیار دشوارتر از آن است که امیدی به تحقق آن باشد.
دلایل زیر که که آنها با انبوهی از کدهای متعلق به منابع غربی قابل مستند سازی است، نشان می دهد حمله نظامی علیه ایران چه به صورت محدود و جه به صورت گسترده، علیه برنامه هسته ای ایران یا هر هدف دیگر، اکنون در دستور کار هیچ طرفی از جمله اسراییلی ها قرار ندارد و برای فهم فضای تبلیغاتی فعلی علیه ایران باید از ظاهر موضوع فراتر رفت.
۱- اگر هدف حمله نظامی ایران توقف برنامه هسته ای باشد –چیزی که اسراییلی ادعا می کنند- یک حمله نه فقط منجر به توقف برنامه هسته ای ایران نخواهد شد، یلکه توجیه لازم برای حرکت به سمت تسلیحات در این برنامه را کاملا فراهم خواهد کرد. اگر ایران هدف حمله نظامی قرار بگیرد، آن وقت دلیلی به نام دفاع از خود در اختیار دارد که بر مبنای آن مجاز خواهد بود برای دسترسی به هر نوع امکان نظامی مفید از جمله سلاح هسته ای تلاش کند. بنابراین اگر هدف غربی ها این است که ایران سلاح هسته ای نسازد، احمقانه ترین کار این است که به ایران حمله کنند چرا که در آن صورت حتما ایران سلاح هسته ای خواهد ساخت.
۲- مسئله بعدی این است که حمله نظامی اساسا قادر به متوقف کردن برنامه هسته ای ایران یا حتی به تاخیر انداختن آن تا زمانی طولانی نخواهد بود. تخمین خوش بین ترین ناظران اسراییلی و امریکایی این است که حمله نظامی فقط چیزی حدود دو سال این برنامه را به تاخیر خواهد انداخت و به همین دلیل بسیاری از استراتژیست های غربی عقیده دارند این تاخیر ارزش درگیر شدن با ایران را ندارد. اما نکته مهم تر این است که حتی وقوع این مقدار تاخیر هم محل تردید فراوان است. ایران اکنون اولا در حال انتقال ماشین های خود به تاسیسات فردو است که عملا در مقابل هیچ نوعی از حمله متعارف نظامی آسیب پذیر نیست، ثانیا در حال جایگزین کردن ماشین های نسل اول با نسل های ۲ و ۳ است و ثالثا مقدار قابل توجهی مواد ۲۰ درصد انبار کرده است. مجموعه این پارامتر ها حاوی این پیام راهبردی است که برنامه ایران به درجه ای از پیشرفت و خودکفایی فنی رسیده که حتی با حمله نظامی هم سرعت آن تغیییری نخواهد کرد. در کنار همه اینها این بحث هم وجود دارد که غربی ها خود می گویند هرگز نمی توانند به لحاظ اطلاعاتی مطمئن باشند تاسیسات هسته ای ایران همان است که اعلام شده است.
۳- سومین مسئله تاثیری است که هرگونه حمله نظامی بر فضای داخلی ایران خواهد گذاشت. همه تحلیلگران اطلاعاتی غرب اکنون بر این عقیده هستند که با وقوع هرگونه حمله نظامی خارجی دو اتفاق قطعا در داخل ایران رخ خواهد داد. نخستین اتفاق این است که یک اجماع داخلی بسیار جدی علیه غرب بوجود خواهد آمد و مطالبه پاسخ به غرب تبدیل به یک مطالبه مردمی خواهد شد و ثانیا پس از حمله دیگر نشانی از چیزی به نام جریان سبز یا اپوزیسیون نخواهد ماند و همه این گروه ها در زمانی بسیار کوتاه نابود می شوند. اگر این اصل را درست بگیریم که هدف نهایی امریکا از همه اقدامات علیه ایران حتی حمله نظامی نهایتا اثرگذاری بر فضای داخلی ایران و کلید زدن پروژه براندازی از داخل است (اصطلاحا گفته می شود امریکا حتی از اقدام سخت هم هدف نرم دارد)، با حمله به ایران تمام سرمایه نرم خود در ایران را در زمانی بسیار کوتاه خاکستر خواهد کرد.
۴- چهارمین نکته مربوط به توان پاسخ دهی ایران و تیدیل کردن هرگونه درگیری به درگیری منطقه ای و فرامنطقه ای است. امریکایی ها بویژه اکنون که روی نیروی قدس تمرکز کرده اند به خوبی می دانند که توان عملیات برون مرزی ایران و متحدانش چه اندازه است اما مهم تر از این آن است که بهار عربی و برانگیختگی ضد اسراییلی و ضد امریکایی ناشی از آن، توان پاسخ دهی ایران به هر گونه تهدید را صد چندان کرده است.
۵- و آخرین نکته که در این مقاله به ان اشاره می شود این است که اساسا جامعه اطلاعاتی و نظامی اسرایل و امریکا عقیده ندارد که برنامه هسته ای ایران تهدید شماره یک است. تمام ارزیابی های اطلاعاتی موجود در امریکا، اسراییل و اروپا حاکی از آن است که ایران فقط درصدد دست یافتن به «وضعیت آسانه ای» است و هیچ تصمیمی برای ساخت سلاح هسته ای اتخاذ نکرده است، ضمن اینکه حتی اگر سلاح بسازد از آن برای بازدارندگی استفاده خواهد کرد نه حمله به یک کشور دیگر. به همین دلیل است که کسانی مانند داگان و سلف او پاردو اصرار دارند که تهدید ژئوپلتیک ناشی از بهار عربی بسیار بزرگتر از تهدید برنامه هسته ای ایران است.
این فهرست را می توان بسیار طولانی تر و دقیق تر کرد اما سوال این است که اگر این استدلال ها درست باشد و حمله نظامی عملا از سبد گزینه های غرب علیه ایران حذف شده باشد، هدف بازی اخیر علیه ایران چیست؟
به نظر می رسد در دقیق ترین تحلیل ممکن هدف اسراییلی ها این است که غرب را وادار به اعمال تحریم هایی سنگین تر از قطعنامه ۱۹۲۹ علیه ایران بکنند اما معضل بزرگ آنها این است که روسیه، چین و برخی کشورهای اروپایی به دلایلی که در مقالات دیگر خواهیم گفت حاضر به موافقت با هیچ تحریم دیگری نیستند. هدف از تمامی جنجال های اخیر درباره احتمال حمله نظامی اسراییل به ایران این است که روسیه، چین و اروپا دست ازمخالفت با تحریم بردارند و از بیم مواجه شدن با گزینه بسیار خطرناک درگیری با ایران، تصویب تحریم های سنگین تر در شورای امنیت علیه ایران را بپذیرند. دقیقا به همین دلیل است که اوباما اعلام کرده پس از انتشار گزارش آمانو با روسیه و چین درباره ایران رایزنی خواهد کرد. بنابراین مخاطب کل این پکیج تبلیغاتی، نه ایران بلکه روسیه، چین واروپاست که همواره نگران حمله اسراییل به ایران بوده اند.
منبع: ایران هسته ای
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : هدف اصلی حمله به ایران, جنجال حمله به ایران, حمله نظامی به ایران, ,